به این مفهوم که یک جفت ذره یا گروهی از ذرات بگونه ای باهم برهمکنش دارند، که حالت کوانتومی هر یک نمی تواند مستقل از بقیه توصیف شود. حتی اگر هزاران کیلومتر دور از هم باشند.در واقع اندازه گیری و تغییر کمیتهای کوانتومی نظیر موقعیت، تکانه، اسپین و قطبش و هر یک ازآنها سبب تاثیر گذاری بر وضعیت کوانتومی دیگری می شود، حتی اگر بسیار از هم فاصله داشته باشند. در شرایطی که شما دو ذره با نام های A و B دارید و ذره ها در اثر درهم تنیدگی کوانتومی به یکدیگر وصل شدهاند، ویژگیهای A و B با هم ارتباط خواهند داشت. برای مثال، اگراسپین(چرخش) ذره A معادل مثبت یک دوم و اسپین ذره B معادل منفی یک دوم خواهد بود و یا بالعکس. فیزیک کوانتومی به ما می گوید که تا زمانیکه که اندازه گیری صورت نگرفته باشد، این ذرات در حالات احتمالی منطبق بر هم و روی هم قرار می گیرند. اسپین ذره A معادل ۱/۲ و ۱/۲- است. به مقاله ما در خصوص گربه شرودینگر نگاهی بیندازید تا بینش تان قدری افزایش یابد. این مثال ویژه با ذرات A و B، شکل متفاوتی از آزمایش فکری اینشتین-پودولسکی-روزن به نام پارادوکس EPR میباشد.
این مسئله وقتی عجیب می شود که اگر یکی از این دو الکترون را هزاران کیلومتر دورتر بفرستیم، و حالا اگر روی الکترون آزمایشگاه کاری انجام دهیم، الکترون دوردست بلافاصله و آناً پاسخی خواهد داشت !!! مثلا اگر اندازه گیری اسپین در زاویه ی خاصی انجام دهیم، اسپین دوردست متوجه نوع اندازه گیری ما می شود و پاسخ درستی خواهیم داشت.این رفتار که به تفصیل توسط آلبرت اینشتین و نی بور مورد بحث و بررسی قرار گرفت، عملی شبح وار در یک فاصله” نامگذاری شد.
چگونه الکترون می تواند از طریق راه پنهانی ؛بدون عبور از فضای بین دو نقطه ؛ از نقطه ای به نقطه ی دیگر منتقل شود ، و همچنین برای این پرش الکترون مدت زمانی لازم نباشد؟این سوالی است که حتی آلبرت انیشتین از یافتن پاسخی برای آن ؛ ناامید شد. نظریه ریسمان؛با در نظر گرفتن اصل موضوعه جهان های بی شمار یازده بعدی؛ مشکل را تا حدودی حل می کند. الکترونها ممکن است از جهان ما، به یک جهان دیگر بروند و سپس در جهان ما دوباره ظاهر شوند. تونلی که از طریق آن الکترونها به جهان های دیگر عبور می کنند با قواعد فضا و زمان حاکم بر جهان ما و تعداد محدود ابعاد که ما آن را می شناسیم , کنترل نمی شود.نظریه ریسمان همچنین نشان میدهد که چگونه ذرات زیر اتمی ؛خاصیت موج - ذره ای دارند . ذهن ما عادت دارد که اشیا را یا ذره (جسم جامد) در نظر بگیرد یا موج(ارتعاش).
با توجه به نظریه ریسمان می دانیم ؛همه چیز در جهان از رشته های ارتعاشی کوچک تشکیل شده است. این رشته ها یکسان هستند. دلیل این که یکی به عنوان یک ذره سنگین مثل پروتون جرم دارد و دیگری به عنوان ذرات بدون جرم مانند نور در نظر میگیرند ؛این است که آنها در فرکانس های مختلف ارتعاش هستند.از لحاظ تئوری ؛مجموعه ای از احتمالات بی نهایت ؛ در موج احتمال موجود است و ممکن است به واقعیت تبدیل شود. اما تنها یکی از احتمالات کار می کند. اصطلاحا گفته می شود که مجموعه ها "فروپاشی" به یک واقعیت خاص پیدا کرده است . یکی از عوامل تعیین کننده مسیری که مجموعه احتمالات به یک احتمال تنزل پیدا می کند ، عمل "مشاهده کردن "است. در جهان کوانتومی، پدیده ها و فضا و زمان توسط ناظر تحت تاثیر قرار می گیرند. عمل مشاهده کردن ؛ تمام احتمالات موجود در میدان کوانتوم؛ را به یک احتمال کاهش میدهد.
در قلمرو امکان، الکترون از ما و از آگاهی ما جدا نیست. بلکه خود الکترون هم امکانی از آگاهی است ؛یک امکان احتمالی مادی است . هنگامی که با انتخاب یکی از صورت های ممکن الکترون ؛آگاهی به یک موج احتمال فرو می ریزد، این وجه و صورت به واقعیت تبدیل می شود. بنابراین ذهن علمی، به جای اینکه بی طرفانه شاهد پدیده های عینی باشد، خود ش بر دریای بی نهایت پتانسیل ها اثر می گذارد و از میان آنها یک پدیده به وجود می آید. آگاهی ؛ماموریت تبدیل احتمال به واقعیت را دارد. واقعیت این است که هر زمان که یک شی را مشاهده کنیم، کل طیف احتمالات ممکن را نمی بینیم بلکه واقعیت منحصر به فردی را خواهیم دید. بنابراین مشاهدات آگاهانه ؛شرایط کافی را برای ایجاد یک احتمال موج فراهم می کند.
مفاهیم کلیدی فیزیک کوانتومی به ما می آموزد که ما ؛با جهان یکی هستیم و ما به وسیله یک انرژی مرموز به نام میدان انرژی نقطه صفر با هم متصل میشویم.انرژی نقطه صفر دریایی از ذرات مجازی است که زیر هر نقطه ای در جهان قرار دارد. اگر ما احتمالا می توانستیم دما را به صفر مطلق برسانیم، طبق اصول موضوعه علوم نیوتنی، انرژی در این دما وجود نخواهد داشت . اما با کمال شگفتی دانشمندان تخمین زده اند که مقدار زیادی انرژی در این نقطه صفر باقی می ماند. برخی از دانشمندان در واقع این انرژی را ذهن خدا نامیده اند.
علم کنونی معتقد است که عمل مشاهده کردن چیزی، حداقل در سطوح زیراتمی، رفتار و ویژگی های چیزی که مشاهده شده را تغییر می کند. این بدان معنی است که آگاهی آثار مستقیم و قابل توجهی بر ساختار یا ترکیب ماده دارد. این مسئله در بسیاری از آزمایش های کلاسیکی در فیزیک کوانتومی اثبات شده است به طوری که در حال حاضر آن را یک اصل اساسی می داند.
در سطح فوتون، قصد آگاهانه می تواند رفتارهای اجزای اساسی ماده را تغییر دهد. اگر این مفهوم برای فوتون درست باشد، منطقی است که این مطلب ممکن است به همان خوبی برای ما هم درست باشد. در نتیجه، اگر ما این مدل را بپذیریم، پس باید از خودمان بپرسیم که انسانها چه کسانی هستند. فوتون ها کوچکترین واحد سازنده مواد هستند که در حال حاضر قابل تشخیص هستند. اساسا وقتی درباره فوتون صحبت می کنیم ما درباره نور و اطلاعات صحبت می کنیم.
درباره این سایت